رسته‌ها
آخرین مهلت
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 91 رای
نویسنده:
مترجم:
پ. بهروز
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 91 رای
از حوادث جنگ جهانی دوم

✔️ از متن کتاب:
این اخبار وحشتناک بدنم را می لرزاند. هنوز خون میلیونها مردمی که در آتش جنگ جهانی اول ریخته شده خشک نشده و بومی آن در فضای اروپا پراکنده است و اکنون این دیوانه اطریشی می خواهد دنیا را به خاک و خون بکشد. این مردم مصیبت دیده خبرهای امروز را مانند یک خبر عادی تلقی می کنند و در نظر ندارند چه مصائب هولناک و چه منظره های خوفناک در انتظار آنهاست.
ژنرال ها و فرماندهان در اتاق گرم خود میمیرند در حالی که سربازان بدبخت یابه قول شما گوسفندان بی زبان در خاک وخون میغلطند. بزرگترها شیشه را خورد می کنند و خسارت آن را باید کوچکترها یدهند سران دیوانه دنیا دو سنگ را به هم می کوبند و این ملت بدبخت است که باید خورده ریز آنها راجمع کند و به دوش بکشد ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
217
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

رویایی به وسعت ناخوداگاه
رویایی به وسعت ناخوداگاه
0 امتیاز
از 0 رای
راه آب نامه
راه آب نامه
4.4 امتیاز
از 101 رای
انجیل میرزا
انجیل میرزا
4.6 امتیاز
از 5 رای
ما آدم نمی شیم
ما آدم نمی شیم
4.3 امتیاز
از 99 رای
عالیجناب گوریل
عالیجناب گوریل
4.5 امتیاز
از 16 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آخرین مهلت

تعداد دیدگاه‌ها:
2
ما هیچ وقت به اندازه دوران اشغال توسط آلمان‌ها آزاد نبوده‌ایم. ما همه حقوقمان و اولاً حق بیان را ازدست داده بودیم. هر روز، رو دررو، به ما توهین می‌شد و باید سکوت می‌کردیم؛ ما را دسته دسته تبعید می‌کردند، به نام کارگر، یهودی و زندانی سیاسی؛ هر جایی، روِی دیوارها، در روزنامه‌ها و بر رو‌ی پرده سینما، آن تصویر بی‌روح و دل به هم‌زنی را می‌دیدیم که جباران می‌خواستند از خودمان به خوردمان بدهند و، به خاطر همه این‌ها، ما آزاد بودیم."
از آن جایی که به نظر می‌رسید زهر نازی در ذهن ما رخنه کرده است، هر اندیشه صحیحی یک پیروزی به شمار می‌آمد؛ از آن جایی که یک پلیس تمام عیار در پی آن بود که ساکتمان نگه دارد، هر سخنی اعلام دوباره اصولمان محسوب می‌شد؛ از آن جایی که ما را به دام انداخته بودند، هر حرکت ما ارزش یک تعهد را می‌یافت. اوضاع و احوال غالباً دهشتناک مبارزه ما‌، نهایتاً این امکان را برایمان فراهم می‌آورد که، بدون نقاب و بدون حجاب، آن وضعیت بی‌قرار کننده و تحمل ناپذیری را زندگی کنیم که شرایط انسانی می‌خوانندش.
تبعید، اسارت و علی‌الخصوص مرگ (که از مواجهه با آن در دوران‌های خوش‌تر شانه خالی می‌کنیم) دغدغه دائمی ما می‌شد. می‌آموختیم که این‌ها نه اتفاقات قابل اجتنابند و نه حتی تهدیدات همیشگی و ظاهری: این‌ها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا واقعیت ما به مثابه انسان است؛ هر لحظه از زندگی‌مان تعبیر کامل این عبارت پیش پا افتاده بود: "انسان فانی است" و هر تصمیمی که هریک از ما برای خود می‌گرفت تصمیمی معتبر به حساب می‌آمد چرا که رو در روی مرگ گرفته می‌شد، چرا که هر بار می‌توانست به صورت "مرگ بهتر است تا..." بیان شود
دست شما درد نکنه کتابهای سارتر شیوه های مخصوص به خو دارد
آخرین مهلت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک